بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 56
کل بازدید : 361330
کل یادداشتها ها : 158
اگر اطاعت امر تو نبود هرگز با کوزه خاطر خویش بر ساحل دریای یاد تو گذر نمی کردم چرا که می دانم ظرف وجود من شایسته من است، نه بایسته تو.....!!!!!!! !!!
روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشتگان رفته و به کار های آنان نگاه می کند؛ هنگام ورود به جایگاه آنان دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و به سرعت نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم. مرد کمی جلوتر رفت باز تعدادی از فرشتگان را دید که نامه هایی را داخل پاکت می گذارند و توسط پیک هایی به زمین می فرستند. مرد پرسید: شماها چکار میکنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است و ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان به زمین می فرستیم .مرد باز کمی جلوتر رفت و دید فرشته ای بیکار نشسته است با تعجب از او پرسید: شما چرا بیکارید؟ فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده! فقط کافیست بگویند: خدایا شکر!
خدایا شب قدر است و من قدری ندارم.
چه سازم توشه قبری ندارم.
مبادا لیلة القدرت سر آید.
گنه بر ناله ام افزونتر آید.
مبادا ماه تو پایان پذیرد.
ولی این بنده ات سامان نگیرد.